سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم
 صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم
قصه دنیا به سر می آید من نیستم
 یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند
کاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم
 خواب و بیداری  خدایا بازهم سر می رسد
نامه هایم از سفر می آید و من نیستم
هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود
روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز
شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم
بعد ها اطراف جای شب نشینی های من
بوی عشق تازه تر می آید ومن نیستم
بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است
عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم




تاریخ : یکشنبه 90/11/30 | 10:29 عصر | نویسنده : مصطفی دیزآبادی | نظر

خدایا مرا ببخش اگرصدایت نمی زنم...فراموشت نکرده ام.


خدایا مرا ببخش اگرچیزی ازتونمی خواهم... همه چیز را از تو گرفته ام.


خدایا مرا ببخش اگرطنابم را گسسته ام... پوسیده بود محکمترش را می خواهم.


خدایا مرا ببخش اگرآتش عشقت را با اشک هایم بیرون می رانم... دارم شعله ور می شوم.


خدایا مرا ببخش اگرخودپرستم... دروجودم تورا یافته ام.


خدایا مرا ببخش اگربه دنیا دل بسته ام... در شوره زارش رد تورا می یابم.


خدایا مرا ببخش اگردرعشقت کفر می گویم... قلبم گنجایش این همه رحمت را ندارد.


خدایا مرا ببخش اگرچشمانم را بسته ام... می خواهم امشب خواب توراببینم




تاریخ : دوشنبه 90/11/24 | 11:26 عصر | نویسنده : مصطفی دیزآبادی | نظر

من و تو ...

 

چجوری تونستی فراموش کنی چی بینمون بوده

فراموش کردی

پاگذاشتی روش و یه چیز دیگه براش تعریف کردی

صورتت جلو چشممه

من بی تو میمیرم

اما تو ترکم کردی

بهم خیانت کردی

چطوری تونستی به کس دیگه فک کنی؟

چجوری تونستی بخاطر کس دیگه اون شب لب ساحل منو بذاری کنار؟

تو پا گذاشتی رو رابطمون یا رابطمون ازاول اینی نبود که فک میکردم؟

اونقدر حیرونم که حتی نمیتونم گریه کنم

اونقدر دوست دارم که ....... که چیزی رو نمیتونم بذارم کنارت

اما تو.....

چبکار کردی؟بازم تو باعث شدی رابطمون خراب شه....اما دیگه نمیذارم بری و بیای

دیگه تحملشو ندارم

وجودم به وجودت بستس

اما تو چیکار کردی....چرا خرابش کردی؟

چرا؟

چرا؟




تاریخ : سه شنبه 90/11/18 | 11:1 عصر | نویسنده : مصطفی دیزآبادی | نظر

حاضرم عاشق انگشت نشانت باشم

گاه اگر زمزمه ای روی لبانت باشم

می توانم به خیالی که می آیی یک شب

تا دم صبح قیامت نگرانت باشم

چون نسیمی که هوایی شده از لمس تنی

گیج و سرمست، دچار هیجانت باشم

 ای گل لب به شکرخند شکفته! تا کی

مگس حوصله بر گرد دهانت باشم؟

تو برقصی و شکوفا شوی و بگریزی

من فقط رفتگر برگ خزانت باشم

 

احتمال تو می ارزد همه عمر، ای عشق

در خیابان جهان چشم چرانت باشم




تاریخ : دوشنبه 90/11/10 | 10:0 صبح | نویسنده : مصطفی دیزآبادی | نظر

برخی از پرندگان نغمه خوان میتوانند با سرعتی که قبلا غیر ممکن تصور میشد یعنی یک صدم یک چشم به هم زدن انسان،ماهیچه ی صوتی خود را منقبض و آزاد کنند

تحقیقات جدید نشان میدهد دو نوع پرنده ی نغمه خوان،لحن خود را با ماهیچه هایی اَبَر سریع به وجود می آورند که این کار مشابه ی شیوه ای است که مارهای زنگی ، برخی از گونه های ماهی و کبوتر طوقی به کار میبرند.

سار اروپایی که در سراسر اروپا و آسیا و شمال آمریکا یافت میشوند و فنچ گورخری که در استرالیا و اندونزی زندگی میکنند،با سریع ترین انقباض ماهیچه های هنجره که تا کنون تشریح شده است،آوازشان را کنترل میکنند.

هر چند آن ها فقط دو نوع پرنده ی نغمه خوان را آزمایش کرده اند اما به  احتمال زیاد همه ی پرندگان آواز خوان این ماهیچه را دارند.




تاریخ : پنج شنبه 90/11/6 | 10:55 عصر | نویسنده : مصطفی دیزآبادی | نظر