حاضرم عاشق انگشت نشانت باشم
گاه اگر زمزمه ای روی لبانت باشم
می توانم به خیالی که می آیی یک شب
تا دم صبح قیامت نگرانت باشم
چون نسیمی که هوایی شده از لمس تنی
گیج و سرمست، دچار هیجانت باشم
ای گل لب به شکرخند شکفته! تا کی
مگس حوصله بر گرد دهانت باشم؟
تو برقصی و شکوفا شوی و بگریزی
من فقط رفتگر برگ خزانت باشم
احتمال تو می ارزد همه عمر، ای عشق
در خیابان جهان چشم چرانت باشم
تاریخ : دوشنبه 90/11/10 | 10:0 صبح | نویسنده : مصطفی دیزآبادی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.